روی پله های کافه بغلت خواهم کرد روی لب های تو یک غنچه گل خواهم کاشت و در این بهبوهه باز شرم و حیا را داری که درونت میریزد و صدایت ارام زمزمه کردی گویی: برویم . من انجا هزار بار بیشتر عاشقت خواهم شد نگهت خواهم کرد تا انتهای مسیر قدم خواهی زد در برابرم و من عمر دوباره میگیرم از خرامیدنت مگر میشود دوستت نداشت ؟ مگر میشود نفس نکشید؟ چون نفسی که می آیی و چون هوای مطبوع بهاری به گمانم خدا تنها دلیلش از افرینش تو معبود شدنت برای من بود میخواست ایمان بنده اش خواهم منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

کافه فایل لوازم یدکی بی ام و پلتفرم معاملات ارزهای دیجیتال گالری عکس I2080 ماشین های لوکس خرید ارزان کولر گازی S.HAMID.MOHAMMADI احلام چت|چت احلام